مدیران عملگرا
«کره جنوبی» جزء یکی از نوادر و معجزات توسعه در صد سال گذشته است و طی کمتر از 40 سال توانسته درآمد سرانه خود را 12 برابر کند که این رشد بیسابقه دلایل متعددی دارد. رئیسجمهور کره جنوبی در دهه 60 و زمانی که شروع به توسعه کشورش کرد، خیلی با آمریکا قرابت نزدیک نداشت.
در بحث توسعه کشورها همیشه عامل انسانی و فرهنگی حذف شده است، در حالی که این نکته مهمی است؛ مردم شرق آسیا بسیار سختکوش هستند و میانگین کار در کره جنوبی بین 10 تا 12 ساعت در روز است، در حالی که در کشورهای خلیجفارس به ویژه کشورهای عربی روحیه تنبلی بین مردم حکمفرماست. مردم کره جنوبی بسیار منظم هستند و مانند ساعت، دقیق عمل میکنند و این نظم فقط مرتبط با کارهای صنعتی نیست و آنها حتی کارهای اداری ساده را با نظم و دقت خاصی انجام میدهند و روحیه تشکیلاتی دارند که این روحیه در رشد و توسعه بسیار اثرگذار است.
مردم کره جنوبی وجدانکاری بسیار بالایی دارند، همان بحثی که رهبر معظم انقلاب آن را در یکی از شعارهای سال مطرح کردند، در مردم این کشور دیده میشود. مردم کره جنوبی نسبت به کشورشان تعصب دارند و در حد شعار و حرف نیست و کاملا در رفتارهایشان محسوس است؛ برای نمونه فردی که در یک جایگاه عالی و خوب قرار دارد، حتی اگر در خیابان یک مشکلی ببیند خود را مسئول میداند که نسبت به برطرف شدن آن ورود و آن را حل کند که این روحیه عجیبی است و نسبت به مشکلات و مسائل کشورشان بیتفاوت نیستند.
دین غالب مردم شرق آسیا کنفسیوس یا بودایی است و هر دو مکتب معتقد هستند که انسان باید در مسیر رسیدن به هدف خود تلاش کند و سختی ببیند و سختی را بخشی از دین خود میدانند؛ سختی دیدن و تلاش کردن جزء فرهنگشان شده و آن را یک ارزش قلمداد میکنند. اگر به تاریخ دهه 1960 کره جنوبی نگاه کنید، متوجه میشوید به دلیل اختلافاتی که با آمریکا و همچنین جنگهای داخلی داشتند، شرایطشان به مراتب بدتر از امروز جمهوری اسلامی ایران بود؛ اما با همین خصوصیات و ویژگیهای فرهنگی توانستند اتفاقات خوبی را برای کشورشان رقم بزنند.
همین خصوصیات نیز در مدیران کره جنوبی به شکل دیگر وجود دارد و آنها مدیرانی کاملاً عملگرا هستند. آنها اصولی را که ما در اسلام داریم، در مدیریت خود اعمال میکنند، همان نکتهای که بارها رهبری فرمودهاند: «مردی و کاری»، یعنی یک کار را قبول کن و همان تکلیف و وظیفه را به خوبی تا انتهایش پیش ببر. مدیران کرهای همین نکته را در کار و مدیریت خود در نظر دارند که باعث موفقیت و رشد کشورشان شده است. کره جنوبیها در برنامههای خود سندهای پنج ساله تدوین میکنند که در این اسناد به طور مشخص معلوم شده که روی چه برنامهها و کارهایی متمرکز شوند و با توجه به همان، جهتگیریها، بودجهها، تسهیلات، امکانات، تشویقها و تنبیهها را در جهت رونق صنعت خود به کار میگیرند، در واقع این اسناد کاملاً هدفمند و مشخص است.
در حالی که در کشور ما وقتی سند یا برنامه توسعه نوشته میشود، متوجه نمیشوید که شاه کلید اصلی توسعه و برنامه چیست. در غرب آسیا و ایران به دلیل نبوغ ذهنی مردمان این منطقه و اعتماد به نفسی که دارند، همه کارها را میخواهند با هم انجام دهند، بنابراین همه کارها ابتر و ناقص میماند یا روشهای سخت برای آنها انتخاب میشود، در حالی که با دقت در زندگی مردمان شرق آسیا و کره جنوبی متوجه میشوید که آنها برای رفع مشکلاتشان راههای بسیار ساده را انتخاب میکنند که گاهی به فکر ما خطور نمیکند، به دلیل همان نبوغ ذهنی؛ چراکه اگر انسانهای نخبه نتوانند نبوغ ذهنی خود را مدیریت کنند، به یک آسیب تبدیل میشود. نکته دیگری که در رشد کشورهای شرق آسیا مطرح میشود، این است که مردمان این مناطق نسبت به قانون بسیار مقید هستند؛ برای نمونه اگر مسئولان کره جنوبی قانونی را وضع کرده باشند، مردم حتماً آن را انجام میدهند و انجام ندادن آن را کاری غیرفرهنگی میدانند.
کشورهایی که رشد اقتصادی پیدا کردهاند، در کنار عوامل اقتصادی مانند سرمایهگذاری خارجی، همکاریهای اقتصادی، قطعاً عوامل انسانی و مدیریتی سهم 70 تا 80 درصدی داشته است. کشورهای بسیاری وجود دارند که ثروتهای کلان داشتهاند و با آمریکا هم روابط خیلی خوبی داشتهاند؛ اما امروزِ کره جنوبی نیستند و نهایتاً عربستان سعودی و قطر هستند. قطر کشوری است که هیچ تولیداتی از خود ندارد و یک اقتصاد ناپایدار دارد و در زمان چالش با عربستان، اگر ایران به قطر کمک نمیکرد و دروازههایش را به روی آنها باز نمیکرد، ممکن بود حتی تلفات انسانی داشته باشند.
لذا باید شاخصههای انسانی و فرهنگی در رشد و توسعه جدی گرفته شود؛ وقتی به دین اسلام نگاه میکنیم، میبینیم هیچ دینی مانند اسلام کامل نیست؛ اما از توصیههای آن استفاده نمیکنیم. برای نمونه نظم موضوعی است که حضرت امیرالمؤمنین(ع) بر آن تأکید کردهاند و در حوزه مدیریت در 1400 سال قبل، هیچ مانیفیستی مانند نامه حضرت امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر یا نامههای دیگر حضرت پیدا نمیکنید، اما متأسفانه در کشور ما به آنها عمل نمیشود.
بررسی مؤلفههای توسعه کره جنوبی در گفتوگو با دکتر فیضی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
مدیریت کارآمد، نظم اجتماعی، برنامه مدون و دیپلماسی موفق
کره جنوبی دهمین اقتصاد جهانی را دارد، بیش از 6/1 تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی دارد، 580 میلیارد دلار صادرات دارد که بیشتر آن روانه چین و آمریکا میشود، درآمد سرانه بالایی دارد، شاخص توسعه انسانی خیلی بالایی دارد، 14 شرکت آن مانند سامسونگ، هیوندای و ال جی در زمره 500 شرکت برتر جهان هستند و ویژگی مهمی که دارد، وجود دانش فنی برتر و بالای آن است که آینده اقتصاد و جامعه آن را تقریباً تضمین میکند. در زمینه دلایل و چرایی رشد و توسعه این کشور با دکتر سیروس فیضی، استادیار مطالعات منطقهای دانشگاه تهران گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید:
دلیل رشد چشمگیر کره جنوبی چیست، آیا چون وابسته به آمریکاست، این همه رشد کرده است؟
پس از جنگ کره، به مدت یک دهه، کره جنوبی یکی از فقیرترین کشورهای جهان بود؛ اما از دهه 1960 رو به رشد نهاد و رفته رفته یکی از اقتصادهای مهم جهان شد. بدون تردید، چند عامل دست به دست هم داده تا کره جنوبی به قدرت مهمی در اقتصاد جهانی بدل شود که عبارتند از: مدیریت کارآمد، نظم اجتماعی، برنامهریزی و دیپلماسی موفق. در دهه 1960، ما شاهد کودتاهای زیادی در جهان هستیم که ژنرالهای نظامی به قدرت میرسند. در بیشتر کشورهایی که نظامیان به قدرت رسیدند، نتیجهای جز عقبماندگی نداشته است؛ اما در چند کشور آمریکای جنوبی و در کره، ما شاهد روی کار آمدن رژیمهای نظامی اقتدارگرایی هستیم که به اصطلاح از آنها به عنوان مصلح یا توسعهگرا یاد میشود. رژیم نظامی کره جنوبی که از 1960 قدرت را به دست گرفت و در بیشتر تاریخ کنونی کره، در قدرت بوده است، شامل مجموعهای از ژنرالها و افسران بود که شناخت بسیار خوبی از توسعه اقتصادی داشتند. «پارک چونگ هی» نخستین ژنرال حاکم بر کره که 16 سال حکومت کرد، کسی بود که به ژاپن رفته بود و سواد کافی برای اداره کره داشت. افسران کره در حقیقت، علیه فساد حاکمان کره قیام کردند.
این رهبر کره جنوبی با چه برنامههایی توانست در رشد اقتصادی کره جنوبی تأثیرگذار باشد؟
پارک با یک برنامهریزی اقتصادی تلاش کرد بازارهای مهمی به دست آورد تا اقتصاد کره رشد کند. برای این منظور، سیاستهایی چون حمایتگرایی، توسعه صادرات و صنعتی شدن در دستور کار قرار گرفتند. دست کم در 25 سال نخست، حکومت نظامی کره باوری به اقتصاد آزاد نداشت و از اقتصاد کره محافظت کرد. حمایتگرایی شدید برای رشد کره از افتخارات نظامیان به شمار میآید. برنامه مالی پارک هم بسیار دقیق بود. سرمایهگذاری مهمی در هر سال در دستور کار قرار گرفت. این سرمایهگذاری به دقت در زمینههای صنعتی و صادراتی انجام میشد و شاید بتوان گفت که هیچ پولی در این دوره هدر نرفت و همه به دقت در اختیار رشد اقتصادی قرار گرفت. علاوه بر برنامهریزی توسعهای، برنامهریزی مالی، کسب دانش فنی هم در دستور کار قرار گرفت. دولت پارک میدانست که اگر دانش فنی برتری در اختیار نباشد، نمیتواند به صنعتی شدن و رشد صادرات دست یابد. از این رو، این موضوع به ویژه از طریق آمریکا و ژاپن با قدرت دنبال شد. پس از دو دهه کار اقتصادی خوب، درآمد کره از یک درآمد فقیرانه به یک درآمد متوسط رشد کرد و در دهه 1980، تولید ناخالص داخلی کره چهار برابر شد. پارک، اخلاق و اندیشهای مانند میجی در ژاپن و امیرکبیر در ایران را داشت. نظامیگری پارک و دیگر افسران همکار او برای گسترش انضباط در کره بسیار مهم بود؛ اما فراتر از این، پارک آدم خیرخواهی بود که خودش را وقف خدمت به کره کرد. وی تا سال 1979 که ترور شد، با دلسوزی، پیشرفت کره را هدایت کرد. رهبری پارک و دیگر افسران کره، مطابق همان نظریه اجماع نخبگان است که در رشد اقتصادی حیاتی است. آنها برای رشد کره اجماع داشتند و با دلسوزی تمام، در این مسیر پیش میرفتند. پارک اثر خیرهکنندهای بر جریان کادرسازی و رهبرسازی برای کره داشت. رهبران بعدی کره مانند کیم دائه جونگ، همگی در مکتب پارک تعلیم دیده بود و در روزهای بعد، کره را در مسیر توسعه اقتصادی راه بردند. کیم هم نقش بسیار مهمی در رشد و توسعه اقتصادی کره داشت.
منضبط بودن مردم کره جنوبی نقش مهمی در توسعه و رشد اقتصادی این کشور داشته و دارد، لطفاً در این زمینه برایمان توضیح دهید.
نظم اجتماعی مردم کره هم بسیار ارزشمند است. نظامیان تلاش کردند بخشی از انضباط را به درون جامعه کره ببرند و آن را منظم کنند. مردم کره در تمام سالهای 1960 به بعد، مردمان سختکوش، فرمانبردار و پرتلاش بودهاند. در حقیقت، این نظم اجتماعی به طور کامل در خدمت توسعه بوده است.
روابط کره جنوبی با دیگر کشورها چه تأثیری در روند رشد و توسعه آن داشته است؟
علاوه بر اینها، روابط خارجی خوب برای کره نقش مهمی داشته است. کره از آغاز به تأثیر از نفوذ کمونیسم، مورد توجه غرب قرار گرفت. در حالی که در آغاز، اندیشه این بود که از طریق کمک به کره، مانع از نفوذ کمونیسم به درون آن شوند، در سالهای بعد، این اندیشه پیش آمد که کره به کشور پیشرفتهای بدل شود تا الگوی رشد و پیشرفت اقتصادی در منطقه شود. از این رو، کمک مالی، سرمایهگذاری خارجی و ارائه دانش فنی پیشرفته به کره در دستور کار قرار گرفت. از دهه 1980، کره به همراه چند کشور دیگر در شرق آسیا و جنوب شرق آسیا، به ببرهای آسیا معروف شدند و تا بحران 1997 آسیای شرقی که کره و بقیه کشورها را به خطر انداخت، کره رشد بالایی نزدیک به 10 درصد را سالیانه در اقتصادش تجربه میکرد. در بحران 1997، کمکهای مالی غرب خیلی به کره کمک کرد تا از ورشستگی نجات یابد، اما پس از آن، کره دوباره با قدرت در اقتصاد جهانی ظاهر شد. در مجموع، روابط خارجی برای کره بسیار مؤثر بوده است. برای نمونه، تا سالها، عمده صادرات کره به آمریکا و سپس به اتحادیه اروپا و ژاپن بود و این حاصل روابط خارجی بسیار سازنده آن بود که در ادبیات توسعه از آن به سیاست خارجی توسعهگرا یاد میکنند.
سرمایهگذاری خارجی چه نقشی در رشد و توسعه کره جنوبی داشته است؟
دانش فنی برتر و جذب بالای سرمایهگذاری خارجی، دو عامل مهم نهایی در رشد اقتصادی هستند. در زمینه دانش فنی، اولاً آمریکا و سپس ژاپن و اتحادیه اروپا کمک فراوانی به کره کردهاند. این دانش فنی برتر را امروزه در بسیاری از صنایع میبینیم؛ برای نمونه سامسونگ اکنون رقیب بسیار مهم اپل است، هیوندای رقابت بسیار مهمی با خودروهای آمریکایی و ژاپنی و اروپایی دارد، ال جی و کیا هم شرکتهای مهم و قابل رقابت کرهاند. کره 14 شرکت در فهرست 500 شرکت برتر دنیا دارد که نقش مهمی در اقتصاد کره و در بخشهای تحقیق و توسعه کره دارند و دانشگاههای صنعتی کره با کمک این شرکتها رشد خیرهکنندهای داشتهاند. سهم سرمایهگذاری خارجی را هم باید در توسعه اقتصادی کره منظور کرد. سرمایهگذاری خارجی به ویژه سرمایهگذاری مستقیم خارجی از دو طریق به رشد اقتصادی کمک میکند که یکی افزایش و تقویت سرمایه داخلی و دیگری انتقال فناوری و دانش فنی، بازاریابی، مهارتهای مدیریتی و نوآوری است. کره تقریباً همیشه جزء 10 کشور برتر در دریافت سرمایهگذاری مستقیم خارجی بوده است. در سال 2018، کره نزدیک به 27 میلیارد دلار میزبانی کرد که در میان کشورهای شرق آسیا، پس از چین، ژاپن و هنگ کنگ، مقام چهارم را دارد. در توسعه کره همه این عوامل مهم بودهاند. اما کشورهای زیادی بودند که موقعیت کره را داشتند و رشد نکردند. از این رو باید به عوامل داخلی کره سهم شایستهای بدهیم. بیتردید، مردم کره از حیث نظم اجتماعی که داشتند مهمند، اما مهمتر از این، نظامیان کره بودند که در فضای سیاسی ناپایدار سالهای 1950 تا 1960، در اندیشه اصلاح و پیشرفت کره به تکاپو افتادند و توسعه اقتصادی را در کره جنوبی هدایت کردند.
فرهنگ توسعهساز
«کره جنوبی» کشوری تقریباً شبه جزیرهای است که وسعت بسیار کمی دارد و حدود یک شانزدهم کشور ایران است و از نظر تراکم جمعیتی، جزء متراکمترین کشورهای جهان به شمار میآید و حدود 51 میلیون نفر جمعیت و منابع معدنی کمی دارد. کره جنوبی بحرانهای مختلفی مانند جنگ سرد و تقسیم دو کره را پشت سر گذاشته و در یک دوره طولانی تحت مستعمره ژاپن بوده که جزء بدترین دورانهای تاریخی این کشور است؛ چراکه ژاپنیها رفتارهای وحشیانه و غیرانسانی در مقابل کرهایها داشتهاند که تا همین الان روابط دو کشور را تحت تأثیر قرار داده است. کره جنوبی مانند سایر کشورهای شرق آسیا یک مدل الگوی توسعه اقتصادی دارد که در عین شباهت با مدل توسعه غربی، اما ویژگیهای خاص خود را دارد. طبق گفتههای محققان، توسعه اقتصادی کره جنوبی بر مبنای الگوبرداری از مدل توسعهای ژاپن و چین بوده که در راستای تمرکز فناوری بوده و توسعه را از ژاپن الگوبرداری کرده و توسعه صادرات گرانهاش مدل چینی است و با الگوبرداری از این کشورها و درک متفاوتها و ویژگیهای جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی کشور خود، آنها را در کشورشان پیاده کردهاند. ویژگیهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نقش بنیادینی در پیریزی توسعه اقتصادی این کشور داشته است و کره جنوبی مانند ژاپن و برخلاف برخی کشورهای غربی توسعهیافته، به شدت روی سنتها و پیشینه تاریخی خود تأکید دارند، هر چند نیمی از مردم این کشور دین خاصی ندارند؛ اما به آداب و سنن قدیمی و اجدادی خود پایبند هستند. مردم کره جنوبی توجه ویژه به بحث علمگرایی و قانونگرایی دارند و به شدت به وجدان کاری توجه دارند، همچنین مسئولان این کشور در برابر مردم و پاسخگویی به آنها توانمند هستند که این عناصر فرهنگی، مرتبط با توسعه اقتصادی و اجتماعی میشود. بحث جالب توجه دیگر در خصوص توسعه اقتصادی، نظام آموزشی و پیوند آن با بخش صنعت است، به عبارتی زیرساختهای آموزشی و توسعهای کره جنوبی جزء پیشرفتهترین کشورهاست. مورد دیگر نیروی کار متخصصی است که پرورش یافته این دانشگاهها هستند که به بازار کار روانه میشوند. نکته بعدی که در توسعه اقتصادی مؤثر بوده، همبستگی بالای اجتماعی و ملیگرایی است که این مورد به استعمار و جداشدن کشورشان برمیگردد که همین امر سبب شده است تا ملیگرایی، حیثیت و آبروی ملی برای مردم کره چه در کشور خود و چه در عرصه بینالمللی در برابر سایر کشورها، بسیار مهم باشد. در واقع آنها برای توسعه اقتصادی تلاش میکنند که شاید در وهله اول برای رفاه ملی باشد؛ اما در وهله بعدی، به منظور حفظ حیثیت و جایگاه این کشور در عرصه بینالمللی است. کره جنوبی جزء کشورهایی است که سریعترین میزان توسعه اقتصادی را در جهان تجربه کرده و در حال حاضر جزء رتبه 7 یا 8 اقتصاد جهانی است که این جایگاه برای کشوری با این وسعت کم و جمعیت بالا، قابلیت بسیار مهمی است. ویژگی دیگری که این کشور دارد، این است که سیستم نظمپذیری و مدیریتپذیری بالایی دارد؛ در واقع موفقیت در کره جنوبی تلفیقی از کارآمدی مدیران و مسئولیتپذیری، قانونپذیری و جمعپذیری زیردستان و مدیران است. در واقع، اولویت کار و فرهنگ جمعی جزء ویژگیهای مهم این کشور به شمار میآید. نکته دیگر در بحث توسعه اقتصادی کره جنوبی، توسعه چندجانبه است؛ در این کشور بحثهای علمیـ آموزشی، مبارزه با فساد، نظارت دقیق دولت روی بخشها به خصوص با فساد اقتصادی خیلی برجسته است و سیستم نظارتی بر قوه مقننه و مجریه این کشور اهمیت دارد. نکته دیگر امانتداری و راست گفتاری است که به نوعی سبب پیشرفت اقتصادی شده و موجب شده کرهایها در میان بسیاری از کشورهای جهان، به افراد متعهد مشهور باشند. در فرهنگ کره جنوبیها دروغ و دروغگویی سبب سقوط میشود و آن را مقدمه شکست میدانند و همین امر سبب راست گفتاری و امانتداری شده است، به خصوص این نکته در فضای کاری خیلی مهم است. در واقع مردم این کشور به اخلاق و فرهنگ توسعهگرا اهمیت میدهند که به نوعی پیششرط توسعه است. از نظر رهبران کره جنوبی، لزوم پیششرط تحقق توسعه، داشتن یک فرهنگ متعالی است که شامل مؤلفهها و فضیلتهای اخلاقی میشود. نکته دیگری که وجود دارد، این است که این کشور کمترین میزان تنش را دارد و مسئولان آن برای تحقق عدالت اجتماعی و بازتوزیع ثروت در جامعه و همبستگی درونی بسیار تلاش کردهاند. نقش دولت در این کشور بیشتر نظارتی است. در اوایل فرآیند توسعه این کشور، نقش دولت زیاد بود؛ اما الآن بخش خصوصی بسیار فعال است و کنترل اعتبارات بیشتر از سوی دولت پیگیری میشود. همچنین فرهنگ کار در این کشور یک فضیلت به شمار میآید. بحث دیگر درباره نخبگان توسعهگراست که به ویژه در سالهای بعد از جنگ سرد، نقش بسیار مهمی در توسعه اقتصادی کره جنوبی داشتند.
رشد گام به گام و مدون
به طوری که در حال حاضر شاخصپذیری تکنولوژیک در کره جنوبی حتی از آمریکا هم بالاتر است. از سال 1996 کره جنوبی به سازمان همکاری اقتصادی و گروه 20 میپیوندد، یعنی از گروه 77 به سمت گروه 20 میرود، یعنی عضو کشورهای توسعه یافته و صنعتی میشود.»
تکیه بر مختصات ملی
توسعه معجزهآسای برخی کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا از اواسط دهه 1960 به این طرف، نظریهپردازان توسعه را به تلاش برای تبیین این موقعیتها واداشت.
آنچه در این میان بیش از همه در نظر میآید، نقش برجسته دولتها در هدایت توسعه اقتصادی بوده و نظریه دولت توسعهگرا بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است. کره جنوبی یکی از کشورهای شرق آسیاست که طی دهههای اخیر توانسته خود را از کشوری فقیر به یکی از کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان تبدیل کند و یکی از کشورهایی است که در حیطه قطب اقتصادی جهان است.
عوامل متعددی در رشد و توسعه کشورهای توسعهیافته از جمله کره جنوبی نقش داشتهاند که در حال حاضر مدل الگوی توسعه برای کشورهای دیگر شدهاند که یکی از آن عوامل نقش دولتها در روند رشد و توسعه هستند. «نقیبزاده» و «دلفروز» در مقالهای تحت عنوان «بررسی فرآیند توسعه اقتصادی کره جنوبی در چارچوب الگوی دولت توسعهگرای غیر دموکراتیک» مینویسند: «امروزه، کره جنوبی به الگوی توسعه کشورهای کمتر توسعه یافته تبدیل شده و حتی کشورهای توسعه یافته نیز مایلند به منظور حفظ پویایی اقتصادشان از تجربه کره جنوبی درسآموزی کنند.
این کشور که تا اواخر دهه 1950 عمدتاً کشور کشاورزی به شمار میآمد، در پرتو نرخهای رشد بالا و مداوم طی چند دهه بعد به نقطهای از پیشرفت رسید که در سال 1995، دومین دولت آسیایی پس از ژاپن بود که در سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) که مجمع کشورهای پیشرفته صنعتی است، پذیرفته شد.»
«شیرزادی» در مقالهای با عنوان «دولت و توسعه در کره جنوبی» چنین مینویسد: «طی قرن بیستم نقش دولت در فرآیند توسعه بسیار چشمگیر و تعیینکننده بوده، طوری که بخشی از کشورهای جهان سوم با سیاستگذاریهای دولت و نهادهای رسمی توانستند به رشد، رفاه و توسعه دست یابند.
بدیهی است هر نوع نظام سیاسی با هر ویژگیای نمیتواند عهدهدار چنین مسئولیتی شود و دولتها باید دارای اندیشهها، ساختارها و نهادهای خاصی باشند تا زمینه را برای تحقق توسعه فراهم نمایند.» «زنانی» در مقالهای تحت عنوان «نقش دولت در اقتصاد» مینویسد:«توسعه گرایی بیانگر تمایل و گرایش شدید یک جامعه و یا نخبگان آن به تحول ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جهت نوسازی، پیشرفت، صنعتی شدن، تولید و رفاه است. دولت توسعهگرا بیانگر رابطه معنیدار دولت و توسعه و دولتی است که با هدف تغییر بنیادین در اساس اقتصادی جامعه، توانایی کافی برای تضمین نرخهای بالای رشد اقتصادی و ارتقای سطح زندگی مردم را دارد. مشروعیت این دولت از فرآیند نظارت بر افزایش توانمندیهای اقتصادی جامعه و افزایش رفاه جامعه، سرچشمه میگیرد.
بر این اساس، دولت توسعهگرا الزاماً دارای مشروعیت دموکراتیک نیست، بنابراین دولتهای توسعهگرا ممکن است بر ایدئولوژیهای گوناگونی استوار باشند. اما آنچه اهمیت اساسی دارد، این نکته است که یک دولت توسعهگرا همراه با فرآیند توسعه، به تدریج قدرت خود را به جامعه مدنی وامیگذارد و تا جایی که به فرآیند توسعه و تکامل جامعه لطمهای وارد نشود، از عرصه خصوصی جامعه عقبنشینی میکند. در این مرحله، جامعه مدنی آن اندازه تکامل یافته است که خود، حد بهینه دولت را مشخص سازد.»
«جیروند» در کتاب «توسعه اقتصادی، مجموعه عقاید» با اشاره به نقش دولتها در برنامهریزی و رشد و توسعه کشورها مینویسد: «به هر ترتیب، امروزه توافق گستردهای وجود دارد که در کشورهای توسعه نیافته، بدون برنامهریزی اقتصادی، دستیابی به توسعه صنعتی و رشد سریع اقتصادی تحقق نخواهد یافت. مسئولیت برنامهریزی هم بر عهده دولت میباشد و دولتها در کشورهای جهان سوم برای تأمین اهداف رشد، توسعه و رفاه جامعه خود، از برنامهریزی به عنوان وسیله استفاده میکنند.»