حسین صمصامی کارشناس اقتصادی در گفتوگو با صبح صادق
تولید ملی کلید حل مشکلات اقتصادی است
انتخابات ریاستجمهوری نزدیک است و هر روز یکی از شخصیتهای سیاسی کشور، کاندیداتوری خود را برای تکیه زدن بر کرسی ریاستجمهوری اعلام میکند؛ در این بین اولویتها و برنامههای کاندیداهای این انتخابات سرنوشتساز، باید مسائل اساسی کشور باشد؛ چرا که در غیر این صورت نظام اسلامی از اهداف اصلی خود دور میافتد و جامعه دچار لطمههای شدید اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میشود. درباره نظام مسائل کشور و لزوم برنامهریزی کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری با دکتر «حسین صمصامی» کارشناس اقتصادی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید:
توجه به نظام مسائل اساسی کشور در مقطع انتخابات چه ضرورتی دارد و برای این منظور کاندیداهای ریاستجمهوری باید چه نکاتی را در نظر بگیرند؟
در ارتباط با بحث اقتصاد و نظام مسائل کشور، باید افق بلندمدتی در نظر گرفته شود و بر اساس همان افق بلندمدت، هم وضع موجود آسیبشناسی شود و هم راهکارهای اجرایی و عملیاتی برای حل مشکلات موجود جامعه و رسیدن به آن افق مطلوب در نظر گرفته شود؛ البته ممکن است تا مدت طولانی به آن افق مطلوب نرسیم، اما باید در جهت آن و برای رسیدن به آن حرکت کرد. نکتهای که در اینجا مطرح میشود، این است که افق مطلوب کشور ما چیست؟ در حقیقت افق مطلوب کشور ما، اجرای کامل احکام اسلام و رسیدن به یک اقتصاد متعالی اسلامی است؛ چراکه وقتی جامعه اسلامیشود، به آن حد تعالی خود میرسد. از این رو تمام هم و غم سیاستگذاران، برنامهریزان و مجریان جامعه از جمله کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری باید معطوف به این موضوع باشد که بتوانند احکام شرع مقدس اسلام را در جامعه پیادهسازی کنند و جامعه از برکات این احکام اسلامی استفاده کامل را ببرد؛ منتها برای پیادهسازی این شرع مقدس در جامعه که مجموعهای از احکام و بایدها و نبایدهاست، به یک نظامسازیهای خاص خود نیاز است؛ یکی از مشکلات اصلی ما این است که نظامسازی ما بر اساس احکام شرع مقدس اتفاق نیفتاده است. ما یکسری نظاماتی را از غرب گرفتهایم و سعی کردهایم که احکام اسلام را در آن قالب، پیاده کنیم و یک ارتباطی را ایجاد کردهایم که در شرایط فعلی منشأ بسیاری از گرفتاریهای موجود، همین ارتباطی است که به این ترتیب ایجاد شده است.
در حال حاضر اولویتهای اصلی کشور چه مسائلی است که کاندیداهای ریاستجمهوری باید به آن توجه کنند؟
اگر کاندیدای ریاستجمهوری بتواند یک افق بلند را ببیند و بر همین اساس بتواند برنامههای خود را در راستای رسیدن به این افق و در عین حال، رفع مشکلات موجود جامعه معطوف کند، میتوان امیدوار بود که او میتواند ریل اقتصاد را در مسیر درست خود قرار دهد. برای نمونه، کاندیدایی که در زمان انتخابات، میگوید به 50 میلیون خانوار یارانه بنزین میدهد، مشخص است که این فرد برنامه اقتصادی بلد نیست و به قول رهبر معظم انقلاب میخواهد عوامفریبی کند. وضعیت موجود کشور ما دچار یک شکاف طبقاتی عجیبی شده است، تورم وضعیت مردم فقیر را بدتر و وضعیت مردم غنی را بهتر میکند؛ در شرایط موجود حرکت کشور در عرصه اقتصاد در راستای رسیدن به احکام شرع مقدس نیست و به گونهای است که در حال دور شدن از آن شرایط ایدهآل هستیم و مسیر کنونی ما 180 درجه با آن مسیر مطلوب فرق میکند و اشتباه است. یک کاندیدای ریاستجمهوری باید بتواند شرایط موجود را به خوبی تحلیل کند و در راستای آن افق بلندمدت، برنامههای خود را طراحی کند. در وضعیت موجود، رشد نقدینگی بالای 38 درصد است و بر اساس اعلام مرکز آمار، رشد اقتصادی و سرمایهگذاری ما منفی است، همچنین بیکاری و تورم رقم بالایی دارد که همه اینها دست به دست هم داده و فشار سنگینی را بر معیشت مردم وارد کرده است. متأسفانه این فشار سنگین اقتصادی را برخی مردم ناشی از عملکرد حکومتی میدانند که منسوب به اسلام است و این شبهه ایجاد شده که این شرایط، شرایط اسلامی است و این شرایط اسلامی، شرایط مطلوبی نیست؛ یعنی شرایط موجود اصلاً به نفع اسلام و اجرایی کردن احکام اسلامی نیست.
کاندیداهای ریاستجمهوری برای حل مشکلات فعلی، چه راه حلهایی را میتوانند در برنامههای خود بگنجانند که قابلیت عملیاتی و اجرایی کردن داشته باشد؟
برای اینکه بتوان از وضعیت موجود خلاص شد، اولین کاری که دولت باید انجام دهد، این است که بخش تولیدی و مولد را تقویت کند؛ همچنین باید بخش غیرمولد و سفته باز را که موجب تورم میشود و روی سرمایهگذاری و رشد اقتصادی اثر منفی گذاشته است، تضعیف کند. با نگاه به نرخ ارز که در ابتدا و پایان سال تفاوت فاحشی با همدیگر دارند و همچنین بورس، متوجه میشویم که سنخیتی با نظام اسلامی ندارند؛ وقتی طی سه ماه شاخص سهام از 600 هزارتا به دو میلیون میرسد، سرمایهگذار دیگر انگیزهای برای سرمایهگذاری واقعی ندارد و به دنبال سفتهبازی و دلالی میرود. در وضعیت کنونی جامعه، معیشت اکثریت قشر متوسط و فقیر به شدت با مشکل مواجه شده که نتیجه عملکرد اقتصادی است که به نفع سفتهبازی و دلالبازی و به ضرر بخش واقعی تولید است. راهکار اجرایی و عملیاتی وضعیت موجود، این است که از ابزار مالیات به نفع احسنت استفاده شود، بخش غیر مولد را غیرجذاب کرد و با ایجاد پایگاههای اطلاعاتی دقیق و درست، رفتارها و بازیگران اقتصادی و منافع آنها را دقیقاً رصد کرد و با دریافت مالیات از منابع عظیمی که در کوتاهمدت به دست میآورند به نفع تولید به کار گرفت و از طرف دیگر با معافیت مالیاتی یا دریافت کمتر مالیات، تولیدکنندهها را برای ورود به فعالیتهای اقتصادی تشویق کرد. این عرصه، عرصهای است که اگر کاندیداها آن را فهمیدند و برنامههای خود را در این راستا ارائه و تنظیم کردند، میتوان امیدوار بود که کاندیدا وضعیت موجود اقتصاد را فهمیده و متوجه شده است که در کدام قسمت، چه کاری باید انجام دهد؛ اما اگر یکسری شعارهای عوام فریب دهد که مثلاً طی 100روز یک انقلاب اقتصادی ایجاد میکنم یا در عرض فلان روز، فلان کار را میکنم، مشخص است که قصد فریب مردم را دارد. اگر یک کاندیدا شرایط موجود را بتواند واقعاً درک کند، میتواند در عرض سه یا چهار ماه یکسری پایگاههای دقیق اطلاعاتی ایجاد و فعالان اقتصادی را رصد کند و یک سیستمی را در جامعه ایجاد کند که در آن فعالیت در عرصه غیرمولد و دلال و سفتهباز، ممنوع شود. اگر توانست در عرصه اقتصاد چنین سیستمی را درست کند که فعالان اقتصادی بدانند درهای فعالیتهای غیرمولد و سودهای بادآورده بسته است و هر کسی در این عرصه وارد شود جریمه سنگین میشود، میتواند در کوتاه مدت مثلا سه یا چهار یا پنج ماه ریل اقتصاد را به نفع تولید تغییر دهد. وقتی ریل اقتصاد به نفع تولید تغییر داده شود، کم کم تورم کاهش پیدا میکند، رشد اقتصادی ایجاد و رفاه نسبی مردم بهتر میشود؛ در این حالت است که در چارچوب گفته شده میتوان سراغ اصلاح نهادها، یعنی اصلاح نظام بانکی، ساختار مالیاتی، ساختار دولت، ساختار مالکیت، ساختار بورس و کل نهادهایی که فعالان اقتصادی در آن چارچوب عمل میکنند، رفت تا به گونهای اصلاح شوند که حرکت به سمت اجرای احکام مقدس اسلام تسریع شود و در این مسیر قرار گیرد، والا غیر از این باشد، همین وضعیت موجود ادامه دارد.
اگر بخواهیم مصداقیتر و جزئیتر بپردازیم، یکی از مسائل اساسی کشور بحث تورم است؛ در این باره بیشتر توضیح دهید، زیرا یکی از نکاتی است که کاندیداهای ریاستجمهوری باید در برنامههای خود برای رفع آن توجه داشته باشند.
افزایش تورم دلایل متفاوتی دارد که در وضعیت موجود، یکی از اصلیترین دلایل، افزایش نرخ ارز است؛ وقتی نرخ ارز به یک بازار جعلی، مختل شده و بازاری که صلاحیت تعیین نرخ ارز ندارد، سپرده میشود و یکسری دلال، سفتهباز و قاچاقچی در این بازار خرید و فروش میکنند و تقاضا برای یکسری فعالیتها، کالاها و مسافرتهای خاص ایجاد میشود، طبیعی است این نرخ بالا رود؛ از آنجا که نرخ ارز در اقتصاد ما، تقریباً شاخص است، با افزایش نرخ ارز هزینههای تولید بالا میرود و متناسب با آن بلافاصله قیمت همه کالاها افزایش پیدا میکند. بنابراین یک سیاستگذاری غلط ارزی وجود داشته که این تورم شدید را دامن زده است. با نگاه به تاریخ اقتصادی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میتوان متوجه شد که هر موقع نرخ ارز به شدت افزایش پیدا کرده، یک موج تورمی بالایی ایجاد شده است؛ سالهای 1374، 1391، 1397 و 1398 سالهایی بوده که نرخ ارز به شدت افزایش پیدا کرده و تورم نیز متناسب با آن بالا رفته بود. لذا وقتی سیاست و مدیریت درست ارزی وجود نداشته باشد، این تورم به جامعه تحمیل میشود و وقتی چنین شرایطی ایجاد میشود، سفتهبازی و دلالبازی رونق میگیرد که بازیگران این بازار منافع کلانی میبرند، پس نیازی به فعالیتهای تولیدی هم وجود ندارد؛ در واقع بازار ارز رقیب تولید میشود؛ چون سفتهبازی و دلالی در آن رونق گرفته است. در چنین شرایطی که اقتصاد بیمار است، اجازه دادن به بازار ارز، چیزی جز ضربه زدن به تولید نیست، چراکه هزینههای تولید بالا میرود و به جای اینکه منابع نقدینگی وارد بخش تولید شود، وارد بخش فروش ارز، سفتهبازی و سکه میشود. در سالهایی که دلار بالا رفت و سفتهبازی شدت گرفت، سرمایهگذاری به شدت کاهش پیدا کرد، برای نمونه در سال 1391، رشد سرمایهگذاری 23 درصد منفی بوده و در سالهای اخیر نیز این رشد، منفی بوده است. وقتی سرمایهگذاری انجام نمیشود، کارخانهها به سمت مستهلک شدن میروند و اشتغال و رشد اقتصادی ایجاد نمیشود. این قصه وضع موجود است که فشار سنگین اقتصادی به مردم وارد میکند و تورم باعث میشود که فقیر، فقیرتر و غنی، غنیتر شود که میتوان آثار شکاف اجتماعی را در سراسر کشور دید.
در روزهایی قرار داریم که بحث انتخابات داغ است و کاندیداها یکی پس از دیگری، کاندیداتوری خود را اعلام میکنند؛ به نظر شما کاندیداها کدام یک از مسائل اساسی کشور را باید در اولویت برنامههای خود قرار دهند؟
در حال حاضر، اولویت اصلی کشور، اصلاح معیشت مردم، ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی است. در واقع اولویت کاندیداها باید همان شعاری باشد که رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال فرمودند، یعنی پشتیبانی از تولید و رفع موانع تولید و به عبارتی اصلاح معیشت مردم؛ البته قطعاً شعار همه کاندیداها همین خواهد بود، منتها نکته مهم این است که این کاندیداها چه تحلیل و آسیبشناسی از وضعیت موجود دارند و نکته دیگر اینکه راهبرد آنها در مواجهه با مسائل موجود در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت چیست و از چه دیدگاهی به اقتصاد نگاه میکنند. کاندیداها این نکته را باید مدنظر قرار دهند که در بلندمدت باید به سمت اسلامی کردن جامعه رفت، یعنی پیاده کردن احکام اسلامی در عرصههای مختلف جامعه. اگر به عرصه فرهنگی و اجتماعی جامعه نیمنگاهی داشته باشید، متوجه میشوید که در همین ایام ماه مبارک رمضان، احکام اسلامی از سوی عدهای از مردم رعایت نمیشود و با رفتارهایی که میکنند، گویا نمیفهمند که در جامعه اسلامی زندگی میکنند. البته رفتار برخی از این افراد، به دلیل عملکرد برخی مسئولان و لجاجت با آنها و اسلام است. عدهای هم ذاتاً با اسلام لج دارند، اما یکسریها عملکرد اشتباه برخی از مسئولان را به پای اسلام میگذارند، در حالی که استدلال غلطی دارند و نباید عملکرد حکومت را به اسم اسلام گذاشت. این افراد معتقدند اگر اسلام این است، این دین را نمیخواهیم و همه چیز را به مضحکه میگیرند. لذا هدف و برنامه اصلی کاندیداها باید زنده کردن شعائر اسلام ناب محمدی(ص) در زندگی مردم باشد تا مردم، حلاوت، شیرینی و لذت تبعیت از احکام اسلام را در زندگی خود ببینند. این کاری است که باید انجام شود، در غیر این صورت هر کار دیگری که انجام شود، همه عبث، بیهوده و پوچ است. بنابراین اگر هدف این باشد و با این نگاه آسیبشناسی وضع موجود انجام شود و راهکارهای اجرایی و عملیاتی آن برای اصلاح وضعیت موجود در نظر گرفته شود، حرکتی به سمت اجرایی کردن احکام تعالی اسلام انجام شده است. نکته دیگر اینکه در حال حاضر کلید اصلی اصلاح اقتصاد این است که با سفتهبازی و دلال بازی در بازار ارز، سکه و مسکن به شدت مبارزه و تولید احیا شود، لذا باید از تولید و سرمایهگذاری حمایت شود و این امکانپذیر نیست جز اینکه کاندیداها ساختارهای اقتصادی را بشناسند، یعنی پایههای مالیاتی و رفتارهای اقتصادی مردم را خوب بشناسند؛ این امر میسر نمیشود جز اینکه پایگاههای اطلاعاتی قوی داشته باشند و تمام رفتارها را شناسایی کنند، مثل دوربینهای راهنمایی و رانندگی که بدون دخالت حضور پلیس، تخلفات را ثبت میکنند. الان زمان استفاده از فناوری اطلاعات و پایگاههای اطلاعاتی است. برای اینکه بتوانند اقتصاد را از وضعیت موجود نجات دهند، باید از این فناوریها به نحو احسنت استفاده کنند که قدم اول آن، تجمیع پایگاههای اطلاعاتی موجود است و قدم دوم رصد اطلاعات تجمیع شده است و قدم سوم هم این است که روی رفتارها سیاستگذاری شود؛ سیاستگذاری در رفتارها باید به گونهای باشد که به سمت تولید مولد بروند و آنها را از ورود به بازارهای سفتهبازی و دلالی و غیرمولد منع کنند. این کارها در عرض دو یا سه ماه قابلیت اجرایی شدن دارند، اگر کاندیدایی توانست روی این قضایا ورود کند و این مسائل را فهمید و در برنامههای خود لحاظ کرد، میتوان به اصلاح وضع موجود امیدوار بود.
برنامهریزی کاندیداهای ریاستجمهوری چقدر مهم است و اینکه مردم از چه طریق فرق بین شعار و برنامه آنها را تشخیص دهند؟
کاندیداها باید برنامه دقیق داشته باشند و مشخص کنند در طول دوران ریاستجمهوری خود چه اقداماتی را میخواهند انجام دهند؛ اگر کاندیداها برنامهها و شعارهای مردمپسند مانند اینکه فلان قدر به حساب مردم میریزیم، بدهند مشخص است که این کاندیدا هیچ کاره است؛ مثل شعارها و وعدههایی که دولت کنونی در ایام انتخابات داد و گفت آنچنان رونقی ایجاد کنم که کسی به یارانه نیاز نداشته باشد. دولت برای اینکه این رونق را ایجاد کند از ضعیفترین افرادی که اصلا اعتقادی به توان داخلی نداشتند و همه نگاههایشان به خارج بود، استفاده کرد. اما مسیر دیگر این است که باید از درون قوی شویم و ظرفیتهای خود را شناخته و از آنها استفاده کنیم. مجموعه حکمرانی نتوانسته از توانمندیهای داخلی به خوبی استفاده کند. در شرایط موجود، یکی از ابزارهای نظام حکمرانی استفاده از پایگاههای اطلاعاتی و بسترهای فناوری اطلاعات است که اگر این کاندیداها وارد این عرصه شوند و بتوانند به خوبی آنها را تحلیل کنند، میتوان به آنها امیدوار بود وگرنه شرایط برای مردم خیلی سخت میشود. در حال حاضر مردم از این همه شعارهای بیپایه و اساس که اجرایی نشده خسته شدهاند، در واقع آنها شعار بوده و نه برنامه؛ به عبارتی هیچ برنامهای وجود نداشته، به همین دلیل وقتی دولت را دست گرفتند، برای هدایت اقتصاد و فرهنگ، افرادی انتخاب شدند که همفکر آنها بودند و برایشان مهم نبود که این فرد، در این عرصه قوی یا ضعیف است و ضعیفترین افراد را فقط به واسطه همفکر بودن با خودشان در عرصه اقتصادی، برگزیدند.
بنابراین ضرورت برنامهریزی دقیق و کارشناسی کاندیداهای ریاستجمهوری بسیار مهم است و مردم هم باید در تفکیک برنامه از شعار تفاوت قائل شوند، این شناخت مردم چگونه و از چه طریق حاصل میشود؟
این شناخت، وظیفه رسانهها از جمله صدا و سیماست؛ صدا و سیما با دعوت از کارشناسها باید در این زمینه روشنگری کرده و مردم را نسبت به برنامه کاندیداها آگاه کند و آنها را متوجه کند که حرف کاندیداها چیست و کدام یک درست میگویند و کدام یک غلط؛ در هر حال همه باید کمک کنند و وارد میدان شوند که نقش رسانه بسیار مهم است، چرا که میتواند در لحظه آخر یک فرد بازنده را برنده کند، مثل بازیگر خوبی که باعث میشود یک تیم را در لحظه آخر برنده کند، لذا قدرت رسانه بسیار بالاست و میتواند افکار عمومی را در جهت مسائلی که مدنظر است، هدایت کند. البته به این شرط که از کارشناسهای مختلف استفاده شود و افرادی باشند که نیت خیر و اصلاح امور برای جامعه دارند، همچنین به موضوعات روز کشور اشراف کامل داشته باشند.
سیدمصطفی خوشچشم کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با صبح صادق
دیپلماسی مقاومت قدرت ساز است
روابط خارجی و ارتباط با کشورهای منطقه و دیگر کشورهای جهان یکی از مسائل اساسی کشور است؛ چرا که بسیاری از مشکلات کشور به ویژه مسائل اقتصادی ناشی از عملکرد ناصحیح و سست در روابط با دیگر کشورهاست. کاندیداهای ریاستجمهوری باید برای تشکیل دولت خود به فکر گسترش و تقویت روابط مناسب و به موقع و مقتدر با دیگر کشورها باشند تا از این مسیر، اقتصاد کشور را تقویت کنند. به همین منظور با «سیدمصطفی خوشچشم» کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید:
بفرمایید در حال حاضر مسائل اصلی کشور چه نکاتی هستند که لازم است کاندیداهای ریاستجمهوری به آنها توجه ویژه داشته باشند و این مسائل چه نسبتی با روابط خارجی ایران دارند؟
سالهاست که مسائل اقتصادی به ویژه معیشتی از مسائل اصلی کشور است و همانطور که نظرسنجیها در طول سالیان گذشته نشان میدهد، شاید حدود 10 مسئله اول، مسئله اقتصادی برای مردم است؛ بیکاری، گرانی، تورم و مشکلات و معضلات مختلف که همه به اقتصاد برمیگردد. از آنجایی که در همه کشورها، بخش عمده بنیه و قدرت اقتصادی، درونزاست و روابط اقتصادی با کشورهای دیگر، مکمل این بنیه داخلی است، همه کشورها از جمله کشور ما، باید بر پایه اقتصاد ملی و رشد مؤلفههای گوناگون اقتصاد ملی، تمرکز داشته باشد و بعد از استفاده از ظرفیتهای داخلی و در کنار آنها، به ظرفیتهای موجود در روابط خارجی هم پرداخته شود. مسئله تحریم، یک بخش از مسائل مرتبط با روابط خارجی است؛ صحنه سیاست خارجی شامل همه کشورهای دنیا و ظرفیتهای موجود در آنها برای بهبود منافع اقتصادی و معیشت مردم میشود و تنها به غرب محدود نمیشود؛ اما متأسفانه در طول یک دهه گذشته تمام تمرکز کشور معطوف به پرچالشترین روابط خارجی، یعنی غرب، اروپا و آمریکا بوده و در کنار آن، هم از تقویت بنیه داخلی و بالفعل درآوردن ظرفیتهای داخل، غفلت شده است و هم از گسترش روابط به ویژه روابط اقتصادی با کشورهای منطقه و بخشهای دیگر جهان که میتوانند برای ما دارای مزیت باشند، غفلت شده است.
برای تحقق اهداف مورد نظر در نظام مسائل کشور، برنامه کاندیداهای ریاستجمهوری که قرار است دولت بعدی را تشکیل دهند، چه باید باشد؟
برای اجابت خواست همه مردم به منظور بهبود معیشت و اقتصاد، برنامه دولت بعدی (همانطور که این دولت هم باید همین راه را میرفت، که متأسفانه تا حد زیادی آن را انجام نداد) باید در سه بخش باشد؛ بخش اول بارور کردن ظرفیتهای درونی کشور در حوزههای گوناگون اقتصادی است، بخش دوم بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود در روابط با کشورهای منطقه است که اتفاقاً در این منطقه ما یک قدرت اصلی حساب میشویم و بنابراین میتوانیم از این قدرت برتر سیاسی، نظامی و امنیتی در حوزههای گوناگون اقتصادی به بهترین شکل بهره ببریم تا تقویت معیشت مردم و رشد اقتصادی را به دنبال داشته باشد؛ گام سوم گسترش روابط با دیگر کشورهای جهان است که آمادهاند برای منافع متقابل و بر پایه مواضع برابر، با ما همکاریهای اقتصادی دشته باشند؛ از جمله گسترش روابط با چین، روسیه، هند و بسیاری از کشورهای آسیا که این امکان را به ما میدهند وضعیت معیشت مردم به مراتب بهتر شود. در فضای اقتصادی جهان امروز، باید منافع دیگران را با منافع خود گره زد تا هر گونه ضربه و ضرری به منافع اقتصادی ایران، ضربه به منافع دیگر کشورهای منطقه و جهان هم به حساب بیاید. در منطقه ما سه ابر پروژه جهانی وجود دارد که اگر همه آنها بخواهند به لحاظ هزینه مقرون به صرفهتر باشند باید از ایران عبور کنند، از جمله پروژه یک کمربند یک جاده چین، پروژه هند و اوراسیا و پروژه کمربند سبز که همه این پروژهها جدا از مسائل سیاسی، به دلیل اینکه صرفه اقتصادی بسیاری را برای سهامداران و صاحبان این پروژهها به همراه میآورد و با وجود مخالفتهای سیاسی آمریکا، میتوانند با کشور ما برقرار شود و کشور ما بخشی از این ابرپروژههای جهانی بشود تا هم سود زیادی ببرد و هم به صاحبان پروژهها سود برساند؛ در این صورت مخالفت آمریکا به جهت سود کلانی که به سهامداران و صاحبان این پروژهها میرسد، نادیده انگاشته خواهد شد، در عین حال تضمین منافع ما در بلندمدت خواهد بود و رشد اقتصادی بسیاری را در بلندمدت برای کشور ما به همراه خواهد داشت؛ برای نمونه اگر پروژه «یک کمربند یک جاده» که صدها میلیارد دلار هزینه برداشته تا از چین به اروپا وصل شود و مسیرهای گوناگون دارد، از مسیر ایران که مقرون به صرفهترین مسیر است بگذرد، آن وقت منافع اقتصادی کشورهای بسیاری که باید از این مسیر استفاده کنند، درگیر خواهد شد و هر گونه محرومیت ایران از این مسیر، موجب بالارفتن هزینهها و قیمت تمام شده کالا خواهد شد، بنابراین مخالفت آنها را با تحریم و منزویسازی ایران به دنبال خواهد داشت؛ این پروژه، تنها یکی از این پروژههاست و در صورتی که کشور ما، همه هم و غم و تمرکز و تلاش خود را برای این سه سطح بگذارد، یعنی تقویت و بالفعل درآوردن ظرفیتهای بسیار زیاد داخلی و در کنار آن بهرهگیری از موضع برتر ما در منطقه، برای منافع اقتصادی و اینکه بخشی از ابر پروژههایی مانند یک کمربند یک جاده بشویم، قطعاً وضعیت اقتصادی و معیشتی ما بهتر خواهد شد. دولت آقای روحانی یک دستورکار را در طول این هشت سال پیش برد که تنها بخش کوچکی از امکانات متنوعی است که در اختیار کشور بوده است و متأسفانه به دیگر امکانات و دیگر راه حلها توجهی نشده است؛ بدیهی است انتظار و توقع این است که کاندیداها به دیگر امکانات بسیار بیشتری که در سطح داخلی، منطقه و جهانی وجود دارد، توجه کنند تا وضعیت اقتصادی و معیشت مردم بهتر شود؛ طبیعی است که این امر با شعار، امکانپذیر نیست و باید برنامههای کارشناسی شدهای برای این امر ارائه شود. گمان میرود برخی از کاندیداها در راستای این سه راه حل عمده که میتواند وضعیت اقتصادی ایران را دچار دگرگونی بسیار زیادی کند و رفاه کشور را تضمین کند، حداقل در مقایسه با شرایط کنونی، برنامههایی دارند.
شما ارتباط با دیگر کشورها را برای دگرگونی اقتصادی تشریح کردید، ارتباط با کشورهای همسایه چقدر میتواند در رشد و رفاه اقتصادی مؤثر باشد که لازم است کاندیداها در برنامههای خود به آنها توجه داشته باشند؟
باید در همه حوزههای حکمرانی کشور و نه فقط در حوزه اقتصاد، ابتکار وارد کنیم، نوآوری به وجود بیاوریم و خلاقیت ذهنی داشته باشیم؛ بسیاری از امکانات موجود ما این اجازه را میدهد که از این طریق، وضعیت اقتصادی خود و دیگران را بهبود ببخشیم، از جمله وقتی از کشورهای محور مقاومت صحبت میشود همه به این فکر میافتند که ما کمکهای بلاعوض میکنیم، در حالی که این امکان وجود دارد تا کشورهای محور مقاومت به ویژه سوریه، عراق و حتی لبنان با طراحیهای مبتنی بر ابتکار و خلاقیت، به محور مقاومت اقتصادی گسترش پیدا کنند؛ برای نمونه تا قبل از تصویب تحریمهای سزار علیه سوریه، این امکان وجود داشت که اقتصاد ایران با اقتصاد سوریه به نزدیکی گره بخورد و با استفاده از دریچه یا دروازه اقتصادی سوریه، تحریمهای ایران به شدت دور زده شود، اما متأسفانه هیچگاه از این امکان استفاده نشد تا قانون سزار علیه سوریه اعمال شد؛ در حقیقت سالها آمریکاییها به این امر توجه نداشتند، اما حالا که در جنگ سوریه، شکست خوردهاند و به دنبال جنگ اقتصادی علیه سوریه رفتهاند، این دروازه هم برای ما دچار مشکل شد، اما همچنان این امکان فراهم است که بتوانیم محور مقاومت امنیتی، نظامی و سیاسی را به محوری تبدیل کنیم که قطب اقتصادی هم باشد و از این طریق نه کمک بلاعوض، بلکه بهبود وضعیت اقتصادی را برای همگان از جمله کشور خودمان به وجود بیاوریم و ادامه بقای محور مقاومت با تهدیدهای کمتری روبهرو شود؛ طبیعی است که باید در کنار گسترش الگوی مقاومت در کشورهای منطقه، به اقتصاد به مثابه یکی از مؤلفههای قدرت هم توجه شود تا روابط ما با دیگر اعضای محور مقاومت دارای استحکام بیشتری در مقابل تهدیدات غرب و آمریکا شود؛ به همین لحاظ این امکان وجود دارد که دیگر کشورهای دنیا و قدرتهایی مانند چین و روسیه هم با استفاده از دروازه ایران، به بازارهای منطقه ورود کنند تا از این رهگذر، ما نیز متنفع شویم. مقایسه وضعیت ایران در 20 سال پیش در منطقه، با آنچه الان وجود دارد، به خوبی نشان میدهد در 20 سال آینده، یک بازار بیش از 400 میلیون نفری در منطقه، متأثر از همکاری ایران به وجود خواهد آمد. به عبارتی هر کسی از بیرون منطقه بخواهد در این منطقه کار ویژه اقتصادی انجام دهد، اگر با ایران روابط خوبی داشته باشد، کار او تسهیل خواهد شد و سود بیشتری خواهد برد؛ این همان پیام و مسئله بالقوهای است که وجود دارد، اما ما تا به حال به هیچ عنوان از آن استفاده نبردهایم؛ برای نمونه کشورهایی که علیه محور مقاومت از تروریستها حمایت میکردند، هم اکنون سهم بزرگی از بازار همین کشورها را به دست آوردهاند که این، به دلیل انفعال ما در زمینه طراحی و ابتکار عمل در به کارگیری از ظرفیتهای بالقوه است؛ قطعا در بسیاری از کشورهای مجاور ما سریعترین، آسانترین و ارزانترین منبع انرژی، ایران است، اما به دلیل استفاده نادرست از امکانات موجود و توجه ویژه به خامفروشی و فروش نفتی که با تحریم روبهرو شدهایم، متأسفانه به امید این نشستهایم که تحریمها برداشته شود و نفت بفروشیم، حال اینکه امکانات موجود در کشورهای همسایه ما برای اینکه وضعیت اقتصادی ما را بهبود ببخشند، بسیار زیاد نادیده گرفته شده است.
آیا جلوگیری از دیپلماسی انفعالی هم میتواند یکی از مسائل اساسی کشور در مقطع انتخابات و دولت آینده باشد؟
طبیعتاً همینطور است؛ ما در طول سالیان گذشته فقط به بخش کوچکی از روابط خارجی توجه کردهایم که آن هم بهبود روابط اروپا و آمریکاست؛ اروپا و آمریکایی که ماهیتاً با وجود ما در این منطقه مشکل دارند، هم به لحاظ موقعیت فوقالعاده راهبردی ما در این منطقه به عنوان نقطهای که غرب و شرق و شمال و جنوب را به هم وصل میکند و هم، به دلیل الگوی فکری و نظامات فکری دینی که ما به عنوان یک پارادایم و الگوی جدید در سطح منطقه هارتلند یا قلب دنیا در غرب آسیا معرفی میکنیم؛ طبعا آمریکاییها معضل خود را این میدانند که جمهوری اسلامی را به شدت تضعیف کنند و ایران را در این نقطه از بین ببرند؛ به این نکته توجه کنید که اگر ایران، حتی جمهوری اسلامی هم نبود و قرار بود بخشی از کمربند یا جاده ابریشم یا یک کمربندـ یک جاده چینیها باشد که کالای آنها را به اروپا برساند و باعث رشد اقتصادی آنها شود، چون هزینههای مسیری که از ایران میگذرد به مراتب کمتر از مسیرهای دیگر است و این یعنی، صادرات بیشتر و رشد اقتصادی بیشتر برای چینیها؛ چینیهایی که رقیب اول آمریکا در صحنه اقتصادی هستند و در این صورت، آمریکاییها باز هم سعی میکردند مسیر جاده ابریشم را در بخش ایران، قطع کنند. در حقیقت ایران مانند گلوگاهی است که اگر از این مسیر جدا شود، آن وقت چینیها ضربه بیشتری میخورند، به عبارتی در دعوای بین آمریکا و چین، چون ما به لحاظ ژئوپلیتیک در منطقه مهمی قرار داریم، طبیعی است که آمریکاییها سعی میکنند در یکی از بخشهایی که این مسیر را قطع کنند، ایران باشد؛ لذا تمرکز خود را بر روی ایران گذاشتهاند تا هم، این مدل و الگوی پیشرفت در جهان سوم و جهان اسلام سرکوب شود و هم، ضرر عمدهای به چینیها و رشد اقتصادی آنها وارد شود؛ بنابراین طبیعی است که اختلافات ما با آمریکا حل شدنی نیست، چراکه آمریکاییها نمیخواهند این اختلافها حل شود و تحریمها نیز برداشته شود. نمونه دیگر اینکه تا وقتی ما تحریم باشیم، چین مجبور میشود بیشترین سهم واردات انرژی خود را از عربستان و کشورهای دوست آمریکا وارد کند و آن وقت، آمریکاییها هر زمان که بخواهند میتوانند با فشار بر عربستان، بر روی تأمین انرژی چین تأثیر بگذارتد و اقتصاد چین را دچار بیثباتی کنند. طبیعی است آمریکاییها اصلاً نمیخواهند کشور رقیبی مانند ایران که ذیل نفوذ آمریکا نیست، تأمینکننده انرژی چین، آ.س. آن و بیشتر کشورهای با رشد اقتصادی بالا در آسیا باشد. آنها به دنبال کنترل تأمین انرژِی قدرتهای اقتصادی دیگر هستند، بنابراین متأسفانه با وجود اینکه ما این حقایق را ندیدهایم و سعی کردهایم در هشت سال گذشته، مشکل با آمریکا را حل کنیم، آمریکا همچنان در این بازی جلو میرود، در حالی به دنبال حل اختلاف با ما نیست و به دنبال مهار و تضعیف ماست. در این هشت سال حداقل در کنار اقداماتی که در زمینه برجام انجام شد، سعی میشد با دیگر کشورهای دنیا نیز به شکل برابری گسترش روابط داد. از آنچه در روابط ما با آفریقا، آمریکای جنوبی، چین و روسیه جاری است، متوجه میشویم دولت در این هشت سال به کل نسبت به گسترش این روابط بیتوجهی کرده است؛ حتی اگر برجام هم موفق میشد، حداقل برای ترغیب شرکای اقتصادی اروپایی و آمریکایی خیلی بهتر بود که دیگر کشورهای بزرگ اقتصادی دنیا هم، در بازار ما میبودند تا رقابت ایجاد میشد و اروپاییها و آمریکاییها به تنهایی در این بازار نمیبودند که به راحتی آن را رها کنند و بروند؛ در حالی که اگر آنها با حضور گسترده شرکتهای چینی، روسی و غیره مواجه میشدند، احتمالا با دیدن این رقابت انگیزههای بیشتری برای ادامه حضور در بازار ایران پیدا میکردند؛ متأسفانه در هشت سال گذشته به این گونه حقایق توجه درستی نشده و قطعاً در کشورهای منطقه هم خیلی انگیزهای در زمینه گسترش روابط اقتصادی ندیدهایم؛ بعد از شش سال آقای رئیسجمهور، سفری به عراق انجام داد، حال اینکه کوچکترین پروژهای که میتواند برای کشور سود بسیاری داشته باشد و زیرساخت آن نیز فراهم بود و فقط به کار دیپلماتیک نیاز داشت تا عراق را راضی کند که البته عراق هم از این امر متنفع میشود، این است که کالاهای ما برای رسیدن به سوریه، به جای اینکه از مسیر دریا و در طول زمان طولانی به این کشور برسد، با فعال شدن قطار از جنوب غرب کشورمان و اتصال آن به عراق و بصره و از آنجا نیز ترانزیت کالا به سوریه، به این کشور برسد که از این مسیر، هر سه کشور متنفع میشوند. این مسیر هم برای ما آورده داشت و هزینهها را کاهش میداد و سرعت جابهجایی کالا را به سرعت بالا میبرد، هم حق ترانزیتی که عراقیها دریافت میکردند، محلی برای درآمد آنها بود و هم سوریها، در مدت زمان کمتری کالا را رد و بدل میکردند؛ به این ترتیب هر سه کشور میتوانستند سود بسیار زیادی ببرند. با وجود قوانینی که حامی این پروژه بوده و از قبل وجود داشته است، نیازمند این بود که با کامل شدن بخش آخر این راه آهن از جنوب غرب ایران به جنوب شرق عراق، فشار دیپلماتیک آورده شود تا هر چه زودتر این مسیر ترانزیت باز شود و آورده زیادی برای تجار ما داشت که متأسفانه همه اینها نادیده گرفته شده است.
کاندیداهای ریاستجمهوری یکسری وعده میدهند که اکثر آنها شعار است، اما مردم نمیتوانند تشخیص دهند اینها شعار است یا برنامه، چطور میشود تشخیص داد این اهدافی که کاندیداها ذکر میکنند شعار است یا برنامه؟
رسانهها نقش مهمی دارند و باید کاندیداها و نمایندگان آنها، برنامههای بسیاری بگذارند و برنامههای اقتصادی خود را شرح دهند و سپس این برنامهها که در رسانههای مسئول و جریان اصلی دارای اعتبار هستند، بررسی شوند و به بوته آزمون دیدگاههای کارشناسی فراجناحی سپرده شوند؛ به عبارتی کارشناسان اقتصادی دو جناح به علاوه کارشناسانی که جناحبندی ندارند، باید برنامهها را مورد پرسش قرار دهند و نتیجه به مردم گفته شود. برای نمونه اگر کاندیدایی مدعی است که میتواند سوبسید و یارانه داده شده به مردم را به یک یا 5 میلیون تومان افزایش دهد، کارشناسان باید بلافاصله این برنامه را مورد سؤال قرار دهند و نتیجه آن را به اطلاع مردم برسانند. البته با دیدگاه جناحی نباشد، بلکه با دیدگاه واقعی باشد. همه کارشناسها باید اظهار نظر کنند که اصلاً آیا چنین چیزی ممکن است یا خیر و اینکه این کار چه تبعاتی برای کشور میتواند داشته باشد، آیا وضعیت را بهتر یا بدتر میکند. قطعاً بسیاری از کاندیداها برنامه نخواهند داشت و شعار خواهند داد که این موضوع را باید رسانهها بدون جناحبندی و طرفداری خاصی از کاندیدایی، برای مردم روشن کنند که چه کسی برنامه دارد و چه کسی ندارد. همچنین کاندیداها باید برنامههای خود را برای رسانهها تشریح کنند و رسانهها نیز آن را توسط کارشناسانی از دو جناح و کارشناسانی که جناحی عمل نمیکنند، به بوته آزمون بگذارند.